به نام خدا
سلام؛
روزها به سرعت برق و باد می گذرن و این میون تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که کلاهمو سفت بچسبم..
لذت تماشای رویش شما اینقدر منو به وجد میاره که به کلی از گذر عمرم (که زمانی غصه اشو می خوردم) غافل شدم و حتی گاهی که دوستی از سن و سالم می پرسه، کمی مکث می کنم تا یادم بیاد چند سال از زندگی ام گذشته!
به نظرم در تمام دنیا هیچ لحظه ای شیرین تر از لحظاتی که من می گذرونم وجود نداره..
هیچ نگاهی دل نوازتر از نگاه هایی که من غرقشونم وجود نداره..
هیچ لبخندی شیرین تر از لبخندهایی که من دریافت می کنم وجود نداره..
هیچ موسیقی ای روح بخش تر از آنچه در خانه ی من جاری است وجود نداره..
و زندگی زیباتر از این ممکن نیست..
***
آخه این چه وضعیه خواهرجون؟! من دخترم؟!
من پسرم! تازه سیبیل هم دارم!
آقا علی اکبر جدیدا می تونه به تنهایی بشینه و تعادلشو حفظ کنه.. البته هنوز هم گاهی میوفته و باید مواظب بود..
واژه هایی مثل بابا، ماما، آبَ و ... رو هم می گه بدون این که مفهوم خاصی براش داشته باشه..
این تیپ فاطمه بانو تو خونه است!
همیشه در حال معلم بازیه و این مدلی خودشو درست می کنه:
اینم داداش علی گل و مهربون که خیلی علی اکبرو دوست داره:
اولین روروئک سواری آقا علی اکبر گل؛
چه خوشحال هم هست:
یه پارک ملت خاطره انگیز؛
خیلی خوش گذشت.. من و فاطمه بانو با هم رفتیم سینما چهاربعدی و مردا نشستن تو آفتاب از برکات ویتامین دی استفاده کردن!
اولش نگران بودم که فاطمه بانو بترسه اما به روی خودم نمیاوردم، فقط با متصدی ش صحبت کردم که کم هیجان ترین فیلمشو بذاره..
به فاطمه بانو هم گفتم هروقت دوست داشتی عینکتو درآر..
خیلی براش جالب بود و کلی ذوق کرد.. کلی با هم خندیدیم و شوخی کردیم و جک و جونورایی که میومدن تو صورتمونو می گرفتیم!
از همه مهم تر این که فقط ما دو تا تو سالن بودیم!!
دریاچه ی مامان زری:
حاضر شدیم بریم خواستگاری دایی مهدی؛
- منم بیام؟
- بیا..
-تازه اگه پسر خوبی باشی واسه ی تو هم می ریم خواستگاری..
-آخ جووووووووووووووون:
عاقا عکس نگیرین نامزدم راضی نیس!
پارک جوانمردان؛
فاطمه بانو و محمد امین که عااااااشق حیووناس:
تو رودربایستی محمد امین، فاطمه بانو هم پرید بالا:
ما کلا ملتی هستیم که خیلی جنبه ی استند و فضای سبز و این چیزا رو نداریم؛
اینا رو از دسترس ما خارج کنین لطفا!
***
مشهد؛
اولین سفر زیارتی آقا علی اکبر گل؛
آب بازی تو این سرما؟! نچ نچ نچ نچ نچ:
خواهر برادر دیگه از خوشحالی نمی دونستین چیکار کنین.. غلت می زدین تو حرم..
به موجب این سفر، ما داشتیم دستی دستی از کلاس سیرمطالعاتی حذف می شدیم؛
بچه های کلاس از خودم ناراحت تر بودن.. البته به خاطر وجود آقا علی اکبر.. من هم به خاطر این که ممکن بود کلاسا رو از دست بدم خیلی مضطرب بودم..
اما به حول و قوه ی الهی، دعاهای دوستان اجابت شد و با وجود سخت گیری خاصی که استاد روی نظم و قانون کلاس دارن نمی دونم چجوری شد که دلشون به رحم اومد و گذشت کردن..
این هم از برکات وجود این آقا کوچولو..
***
این مربوط به طرح صبحانه ی خوشمزه است که جدیدا تو مدرسه راه افتاده و این عکس اولین خلاقیت مامانه در حد جام جهانی اونم شش صبح:
***
اینم کاردستی های مشترکمون:
***
دلم می خواست یه بخش از وبلاگو به آموزش آشپزی اختصاص بدم که در آینده برای فاطمه بانو بمونه منتها دیدم چیزی که به راحتی در دسترسه همین آموزش های آشپزیه که به راحتی با یه سرچ ساده انواع و اقسامش در دسترسه..
احساس کردم کار بیهوده ایه.. فقط جهت دلایل خاص بعضی از عکس های خاص رو می ذارم؛
این همون کیک گوشت کذاییه که با اون داستان ویژه اش برای تولد بابا حامد پخته شد و قرار بود عکسشو بذارم:
و این هم شیرینی تولد که شامل همون داستان ویژه است:
تولد مامان جونی امسال به دلیل تعمیرات! در منزل ما برگزار شد:
این قیمه نثار جریانات داره؛
دو سال پیش رفتیم قزوین و همه مون از این غذای محلی ویژه خیلی خوشمون اومد..
حدود شش هفت نفر آدم رو نشوندم پوست پرتقال خلال کردن به این امید که روزی براشون قیمه نثار درست کنم؛
نشون به اون نشون که دو سال بعد به حول و قوه ی الهی تونستم از خجالت جمع دربیام و این غذای رویایی رو براشون بپزم! میزان شور و شعف مهمانان از این پذیرایی باشکوه! وصف ناپذیره!!
*
کوکوی دو رنگ:
دست پیچ:
جدیدترین پیش غذای مک دونالد لعنه الله علیه!
مانتی سیب زمینی:
کیک یخچالی:
و مسقطی انار (اون انار کوچولوها محصول باغه ها):
و اما کدو تنبل بر خلاف اسمش که چندان جالب نیست خواص شگفت انگیزی داره که هر کی استفاده اش نکنه سرش کلاه رفته؛
خصوصا الان که فصلشه؛
فکر می کنم این دو مورد دیگه آموزشش تو وب نباشه:
راستش نمی دونم این اسمش چیه؟! یه اسم اجق وجقی شمالی ها می گن من هی یادم می ره اما فوق العاده خوشمزه است؛
طرز تهیه اش: کدوها رو پخته (فوت پختن کدو پایین تر اومده) و له می کنیم و با دو تا تخم مرغ و کمی آرد(تا به غلظت حلیم شه) و کمی هم شکر ترکیب می کنیم و مثل پن کیک با مقدار خیلی کمی روغن سرخ می کنیم:
این که بعضی عکسا تارن دیگه بچه داریه دیگه.. ممکنه با موارد جویده شدن عکس ها هم در آینده مواجه شیم!
اینم همون کدوهاست که به این شکل برش داده و سرخ می کنیم (با پوست) و با مرغ یا گوشت سرو می شه و طعم عالی ای داره:
این کدوها رو به همین شکل برش داده کف قابلمه یا ماهیتابه ی در دار بچین و به قدر یک سانت آب ریخته و روی حرارت کم با در بسته بپز.. یه کم هم شکر بزن اگه دوست داشتی..
من که خیلی دوست دارم علاوه بر خاصیتش خیلی هم خوشمزه است..
دیگه چند مورد قیمه و قورمه سبزی و زرشک پلو و .. هم بلد بودم ولی نمی خوام همه رو یه جا رو کنم!
باشه واسه پست های بعدی!!!
بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 61
کل بازدیدها: 583211